طب اسلامی روشی در پیشگیری و درمان بیماریها است که برگرفته از منابع نقلی اسلامی معرفی شده است و موافقان و مخالفانی دارد. برخی کارشناسان آن را به مجموعه تفکرات حکمای اسلامی پیرامون طب و بهداشت، تعریف نمودهاند. احادیث متعددی از معصومان(ع) در زمینه بهداشت و سلامت انسان نقل شده است. گفته میشود تفاوت طب اسلامی و سنتی در منابع مورد استفاده آنها است و پیشینه آن به قرن سوم هجری برمیگردد. عباس تبریزیان در بیانیهای ریشه طب اسلامی را قرآن، حدیث و تجربه میداند.
شیخ مفید علم طب را دانشی دانسته که از طریق وحی قابل دسترسی است. برخی چنین استدلال نمودهاند که اسلام دین کاملی است و برای زندگی انسان برنامه جامعی دارد؛ ازاینرو همان گونه که برای نجات روح انسان برنامه دارد باید برای جسم نیز درمان داشته باشد.
شیخ صدوق برای احادیث طبّی اقسام گوناگونی ذکر کرده است؛ در برخی، اِشکال سَندی و در برخی اِشکال محتوایی میکند و کاربرد دستهای را برای موارد خاص میداند. گروهی از مراجع تقلید از جمله عبدالله جوادی آملی، سید موسی شبیری زنجانی، جعفر سبحانی، حسین نوری همدانی و ناصر مکارم شیرازی دیدگاه انتقادی نسبت به طب اسلامی مصطلح داشته و اکثر احادیث طبی را غیر معتبر و برخی را مربوط به منطقهای خاص میدانند و معتقدند این روایات بیشتر جنبه پیشگیری دارد تا جنبه دارویی و ما مجموعهای درباره تمام دردها و درمانها و داروها به نام طب اسلامی نداریم.
برخی کتابها که احادیث طبی را گردآوری نمودند، عبارتنداز: طب النبی(ص)، طب الرضا(ع)، طب الائمه(ع) و دانشنامه احادیث پزشکی که توسط موسسه دارالحدیث تدوین شده است.
جایگاه و اهمیت

در دهه ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ شمسی کسانی با نگارش کتاب و گردآوری برخی احادیث، به درمان بیماران با روشهایی غیر از پزشکی مدرن اقدام نمودند و نام روش خود را طب اسلامی گذاشتند.[۱] این روش و این نامگذاری مخالفت گروههایی از عالمان دینی و نیز پزشکان و دستگاههای آموزش و پژوهش پزشکی را برانگیخت.[۲] آتش زدن یکی از کتابهای معروف دانش پزشکی توسط عباس تبریزیان جنجالها را بیشتر کرد.[۳]
در منابع حدیثی، روایات متعددی از معصومان(ع) در مورد مسائل طبی و سلامت انسان مشاهده میشود و ابوابی در اینباره وجود دارد[۴] و کتابهایی مانند طب النبی(ص)[۵] و طب الرضا(ع)، بر مبنای احادیث طبی تدوین شده است.[۶] برخی ادعا کردهاند تعداد این احادیث به حدود ۱۳ هزار حدیث میرسد.[۷]
تعریف طب اسلامی
تعریفهای مختلفی برای طب اسلامی ارائه میشود:
- برخی کارشناسان، طب اسلامی را دارای روشی مستقل در درمان میدانند که این روش به طور مستقیم برگرفته از منابع نقلی اسلامی بوده و لازم است مورد تأیید معصوم باشد.[۸]
- برخی نیز آن را به مجموعه تفکرات حکمای اسلامی پیرامون طب و بهداشت، تعریف نمودهاند.[۹]
- بعضی هم با پذیرش سایر روشهای طبی (اعم از طب سنتی و پزشکی نوین)، زمانی آن را اسلامی میدانند که منطبق با مبانی کلی اسلامی باشد، البته ممکن است جزییات آن در متون اسلامی نیامده باشد.[۱۰] از دو تعریف اخیر چنین برمیآید که طب اسلامی منحصر در پیروان اهلبیت(ع) نبوده، بلکه مورد استفاده سایر مسلمانان نیز قرار دارد.[۱۱]

حضرت آیت الله جوادی آملی : حکیم الاهیدان:
دینی بودن علم، به دینی بودن موضوع علم است، به همین جهت معیار دینی بودن طب به طبیب و بیمار و بیماری نیست، بلکه به فهم دقیق و عمیق موضوع و مساله است یعنی دینی بودن طب به فهم عمیق و دقیق ابنا و ابدان است، اگر بفهمیم و باور کنیم که موضوع علم طب، فعل خداست قطعاً و لابد این علم دینی خواهد بود حتی اگر پزشک و بیمار مسلمان نباشد.
* منبع:https://javadi.esra.ir/fa/w/طب-سنتی-باید-به-معنای-دقیق-کلمه-علمی-شود
تفاوت طب اسلامی و طب سنتی
محمد مهجوری، درمانگر طب اسلامی معتقد است طب سنتی یک مکتب مستقل از طب اسلامی است و اینکه تاکنون صحبتی از طب اسلامی نبوده و در سالهای اخیر مطرح شده به کمکاری عالمان دینی برمیگردد.[۱۲] به گفته شیوا شمشیری از متخصصان طب سنتی، تفاوت طب اسلامی و سنتی در منابع مورد استفاده آنهاست؛ طب اسلامی فقط از احادیث استفاده میکند اما در طب سنتی، از متون حکیمانی همچون رازی و ابن سینا استفاده میشود که تفکرات اصیلی پشت آنها است.[۱۳]
احمدعلی آقارفیعی روحانی، پزشک و از متخصصان طب اسلامی و سنتی، ضمن بیان تفاوتهایی مصداقی، درباره دستورالعملهای این دو روش طبی، میگوید: طب سنتی به جاثلیق و یونان باستان بر میگردد و بوعلی سینا طبش بیشتر به سنتی گرایش دارد. در برخی از داروهایش هم از نجاسات استفاده کرده و ما سر همین قضیه با بوعلی مشکل داریم.[۱۴]

پیشینه
بر اساس تعریف نخست از طب اسلامی که آن را منحصر در روایات معصومین میداند، بازگشت این علم به تاریخ اسلام و احادیث اهل بیت خواهد بود،[۱۵] ولی با توجه به تعریف دوم (مجموعه تفکرات حکمای مسلمان پیرامون طب)، پیشینه این علم بیشتر به قرن سوم هجری قمری بر میگردد.[۱۶]
به گفته برخی محققین، در قرن اول هجری، پزشک مسلمان برجستهای وجود نداشت.[۱۷] در قرن دوم، با تأسیس بیت الحکمه در زمان هارون الرشید افرادی از جمله ابو زید حُنَین بن اسحاق و فرزندش، به ترجمه آثار حکمای یونان و هند روی آوردند.[۱۸] در قرن سوم، برخی به تألیف کتابهای پزشکی پرداختند که آغاز آن، کتاب فردوس الحکمه توسط ابوالحسن علی بن سهل بن طبری بود.[۱۹] اما دوره طلایی طب اسلامی مربوط به سالهای ۲۸۷ تا ۷۰۰ق میباشد، که در این دوره مدارس پزشکی و بیمارستانهای متعددی در بلاد اسلامی از جمله بغداد، دمشق و قاهره ساخته شد.[۲۰]
طب اسلامی در مرحله تأسیس، بیشتر تقلیدی بود و در قرنهای چهارم و پنجم پیوند طب و فلسفه و حکمت ادامه یافت، اما پس از آن، در مرحله تألیف و ابتکار، کم کم از فلسفه مستقل شد و تنها به مباحث طبی پرداخت و طبیبان به گسترش فروع طبی و تخصصی کردن آنها پرداختند.[۲۱]
اقسام احادیث طبّی
روایات پزشکی را در تقسیمی، بر سه گونه دانستهاند:
اول، احادیثی که دربردارنده اعجازِ پیشوایان دین در درمان بیماریها است. دوم، روایتهایی که در مورد پیشگیری از بیماریها وارد شده و سوم، احادیثی که درباره درمان بیماریها نقل شده است، که آنها نیز بر دو گونهاند؛ یکی، درمان از طریق شفا خواستن به وسیله قرآن و دعا و دیگری درمان از طریق دارو.[۲۲]
محمدی ریشهری مؤلف دانشنامه احادیث پزشکی معتقد است، این سه دسته احادیث قابل عرضه به عموم مردم هستند، مگر بخش دوم از دسته سوم؛ یعنی روایاتی که در درمان بیماریها دارویی خاص را تجویز نمودهاند، که مبنای عمل قرار گرفتن آنها، بدون ارزیابیِ کامل، صحیح نیست و بهترین راه ارزیابی، آزمایش تجربی آنها است.[۲۳]

احادیث طبّی از نگاه شیخ صدوق
شیخ صدوق از عالمان حدیثشناس شیعه، اقسام گوناگونی را برای احادیث طبّی ذکر کرده است. در برخی، اِشکال محتوایی نموده و کاربرد دستهای را برای موارد خاص میداند.[۲۴] به گفته وی، برخی از این روایات با نظر به آب و هوای مکه و مدینه بیان شده و در برخی، معصوم(ع) بر پایه حال و طبع سؤال کننده پاسخ داده است. همچنین در برخی از روایات نقل کننده حدیث دچار اشتباه شده و یا قسمتی از روایت را فراموش کرده است. وی همچنین در دستهای از روایات اِشکال سندی نموده و آنها را ساخته مخالفان میداند تا چهره مذهب در نگاه مردم زشت جلوه نماید.[۲۵]