ذکر درمانی

محوری‌ترین عامل آرامش روان، ذکر خداوند بلندمرتبه است. خداوند در سورۀ احزاب می‌فرماید: «یا ایّها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکرا کثیرا و سبّحوه بکرة و اصیلا» (احزاب: 41ـ42). پیام این دو آیه آن است که عبادت و نیایش سبب آرامش روحی و اطمینان و سلامت روانی است و آدمی را از اضطراب و دلهره مصون نگه می‌دارد. در آیۀ دیگری آمده است: «الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب» (رعد: 28)؛ این آیه نیز در سه جبهۀ طبیعت و اجتماع و نفس به انسان نیرو می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اذکار پرکاربرد، مراحل و مراتب ذکر و تاثیر ذکر بر فرهنگ عبادت انجام گرفته است. مطالعۀ حاضر از نوع کیفی است و به روش هفت‌مرحله‌ای سنتزپژوهی ساندلوسکی و با استفاده از روش‌های کدگذاری باز و محوری انجام شده است. واحد تحلیل، قرآن و کتب معتبر مذهبی مشتمل بر اذکار است. نویسنده برای فراهم آوردن اطلاعات موردنیاز، از کاربرگی که خود طراحی کرده استفاده نموده و برای اطمینان از نحوۀ کدگذاری‌ها از دو نفر ارزیاب جهت کدگذاری مجدد بهره برده است. نتایج حاصل از بررسی و تحلیل مطالعات، شناسایی کد مفاهیم مرتبط با الگوی ذکردرمانی را به همراه داشته است. بیشترین اذکار، صلوات، استغفار، لا اله الا الله و آیة الکرسی است. مرحلۀ قلبی ذکر، مستلزم فراهم‌سازی مراحل و مراتب آن و استفاده از اذکار پرکاربرد و تاثیرگذار است. مراتب ذکر، علاوه بر کاهش اضطراب، سبب ارتقای فرهنگ عبادت و ارتباط معنوی می‌شود؛ بدین‌جهت الگوی ذکردرمانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

نقش ذکر و دعا در بیماری ها

درزمانی که بیماری شیوع پیداکرده و واگیر است آیا ذکر درمانی جای دارودرمانی را می گیرد؟ آیا می شود مستقلاً به ذکر و دعا درمانی اکتفا کرد؟

درزمانی که بیماری شیوع پیداکرده و واگیر است آیا ذکر درمانی جای دارودرمانی را می گیرد؟ آیا می شود مستقلاً به ذکر و دعا درمانی اکتفا کرد؟

پاسخ اجمالی:

ذکر درمانی، چه در شرایط عادی و چه در شرایطی که بیماری شیوع پیداکرده و واگیردار است هرگز جای دارودرمانی را نمی‌گیرد؛یعنی در موردی که باید فلان داروی خاص استفاده شود، اگر به‌جایش از داروی دیگر یا ذکر استفاده شود نه‌تنها نتیجه نمی‌دهد بلکه ممکن است حال بیمار را بدتر نماید. همان‌طور که اگر در موردی، جای ذکر باشد استفاده از داروها نه‌تنها جواب نمی‌دهد بلکه چه‌بسا وضعیت را بدتر کند! برای بهبود حال بیمار نمی‌توان فقط به ذکر و دعا اکتفا کرد بلکه عاقلانه‌تر آن است که از همه ابزارها برای بهبود بیماری استفاده کرد. بهره‌گیری و اکتفا به یک روش در همه موارد جواب نمی‌دهد از طرفی ذکر و دعا معلوم نیست در همه شرایط، سبب مستقلی در بهبود بیماری و شفا باشد.

پاسخ تفصیلی:

ذکر درمانی، یکی از مباحث پراهمیت و جنجالی، حداقل در سال‌های اخیر است. از طرفی توصیه‌های زیادی درباره دعا کردن و گفتن ذکر می‌شود، از طرفی برخی مطلقاً دخالت امور معنوی در مسائل مادی و ظاهری را رد می‌کنند و آن را خرافه یا تلقین می‌نامند. ازاین‌رو لازم است بررسی دقیقی دراین‌باره انجام شود برای همین توجه شمارا به خواندن چند مطلب مهم جلب می‌کنیم:

یکم:

دعا به معنای درخواست است (1). ذکر به معنای یادآوری و توجه است (2) که مقابل آن غفلت است (3). دوا یا دارو همان ابزاری است که برای بهبود به کار می‌رود (4). شفا به معنای بهبودی و خوب شدن از بیماری است (5) که درواقع نتیجه دواست.

دوم:

بر اساس آموزه‌های دینی، دوا منحصر در امور مادی نیست بلکه از اسمای الهی هم به‌عنوان دوا نام‌برده شده است. (6) حصول شفا هم این‌گونه است که منحصر در امور مادی نیست بلکه اساس آن موهبت الهی است و به دست قدرت اوست (7) هرچند برخی مقدمات آن به عهده ما گذاشته‌شده است.

 سوم:

خداوند متعال هم عسل را به‌عنوان مقدمه شفا معرفی می‌کند (8) و هم قرآن کریم را به‌عنوان شفا مطرح می‌کند؛ (9) هرچند شفایی که از عسل پدید می‌آید متفاوت از شفایی است که از قرآن به وجود می‌آید؛ ولی به‌هرحال این‌گونه نیست که امور معنوی فقط در امور معنوی و امور مادی فقط در امور مادی شفابخش باشند! به‌عنوان‌مثال نورانیتی که در لباس حضرت یوسف (علیه‌السلام) به جهت انتسابش به ایشان بود، سبب تأثیر مثبت روی چشمان حضرت یعقوب (علیه‌السلام) شد!(10) این یعنی امور معنوی می‌تواند روی امور مادی تأثیر مثبت بگذارد البته یادآوری می‌شود؛ معمولاً اسباب معنوی برای بیماری‌های معنوی و اسباب مادی برای امور مادی به کار می‌رود و خلاف آن، یک استثناست.

چهارم:

این عالم، عالم اسباب و مسببات است. گاهی ممکن است اتفاقاتی برخلاف جریان معمول صورت گیرد ولی چنین چیزی استثناست. برای بهبود هر بیماری، راه یا راه‌هایی وجود دارد که لازم است از آن‌ها استفاده شود. درجایی که تشخیص این باشد فلان دارو باید استفاده شود، شفا و بهبودی هم در همان نهفته است معنا ندارد شفا در غیر آن، جستجو شود.

پنجم:

دعا و ذکر ممکن است در شرایطی و بنا بر مصالحی به‌صورت مستقل و حاکم بر امور طبیعی عمل کند و سلسله اسباب عادی را دور بزند ولی چنین چیزی استثناست؛ ضمن اینکه در امور این عالم، این‌گونه تعبیه‌شده است که برخی امور در برخی شرایط نادر، حاکم بر برخی دیگر باشد. پس شفاهای دفعی هرچند استثناست ولی خارج از نظام عِلّی و معلولی نیست.

ششم:

آنچه از مجموع آیات و روایات معتبر در این زمینه فهمیده می‌شود اینکه دعا و ذکر اکثراً در مسیر رسیدن به شفا، کمک‌کننده هستند. توجه دارید که درروند پیشگیری و درمان، گاهی اختلالاتی ایجاد می‌شود و سهواً مشکلاتی پدید می‌آید. دعا و ذکر می‌تواند جلوی این موارد را بگیرد؛ مثلاً غذایی آلوده است یا سبب بیماری می‌شود به ذهن می‌رسد که استفاده نکن یا اشتهای آدمی از بین می‌رود! این‌ها می‌تواند از ثمرات همان دعا و ذکر باشد یا تشخیص پزشک درست از آب درمی‌آید یا داروی درست به کار گرفته می‌شود یا دعا سبب تأثیر دارو یا سبب سرعت تأثیر می‌شود؛ چراکه قرآن می‌فرماید شفا دست خدای متعال است و همیشه دارو منجر به شفا نمی‌شود به قول مولوی:

ای‌بسا اسکنجبین صفرا فزود روغن بادام تلخی می‌نمود

هفتم:

بهبود بیماری و حصول شفا باید از راه درست و تعیین‌شده باشد و هرگز دعا و ذکر جای آن را نمی‌گیرد بلکه این دو، معمولاً درروند حصول پیشگیری و درمان، کمک‌کننده هستند. البته ممکن است برای حصول شفا، راه‌هایی غیر از راه‌های مادی باشد همان‌طور که راه‌های مادی هم زیاد است اما تشخیص اینکه در فلان مورد، راه‌های معنوی هم وجود دارد و نوع راه معنوی هم در فلان ذکر یا دعاست، کار هرکسی نیست بلکه معصوم یا کسی که متصل به ایشان است باید چنین چیزی را تجویز نماید، چراکه این موضوع بسیار حساس و تخصصی است و از عهده هر فردی برنمی‌آید و از طرفی پای جان مردم در میان است. به‌صورت کلی می‌توان به دعا و ذکر مطلق، در همه شرایط توصیه کرد ولی نمی‌توان مطلبی را معین کرد یا مردم را از روال عادی بازداشت! اکثر دعاها و ذکرهایی که در آموزه‌های دینی آمده است جدای از اعتبار سنجی، یا کلی است و ربطی به موارد خاص ندارد یا مربوط به یک مورد و قضیه خاص است که برای همه شرایط و همه افراد، کارایی ندارد، بلکه نسخه خاص آن بیمار در آن شرایط بوده است و قابل تطبیق برای همه شرایط نیست. برفرض هم در زمان ما کارایی داشته باشد جای روال طبیعی و دارودرمانی را نمی‌گیرد، بلکه درروند درمان، اثر مثبت می‌گذارد و معلوم نیست سبب مستقل در شفا باشد؛ برای همین انبیاء و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) به طبیب مراجعه می‌کردند و سعی در طی کردن روال طبیعی، برای حصول بیماری داشتند هرچند معتقد بودند تلاش‌های بشری هیچ‌کدام مستقل نیستند و به عنایت الهی مؤثر واقع می‌شوند. (11)

نتیجه:

دعا و ذکر می‌تواند در پیشگیری و درمان مؤثر باشد ولی هرگز جای آن را نمی‌گیرد. هرچند در برخی موارد و به‌صورت استثنا می‌تواند مستقل از امور مادی عمل کند؛ چنانکه قرآن کریم چنین موضوعی را به حضرت عیسی (علیه‌السلام) نسبت داده است (12). عمل چنین سببی در شرایط خاص، خلاف نظم خلقت نیست چراکه از اول این‌گونه تعبیه‌شده که در موارد کمی، چنین سببی، مستقل عمل نماید.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره مریم، آیه 91
  2. سوره کهف، آیه 28
  3. همان
  4. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، مص: غفاری، تهران، اسلامیه، 1407 ق، ج 4، ص 359، ح 8
  5. سوره شعراء، آیه 80
  6. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، موسسه فقه شیعه، بیروت، 1411 ق، ج 2، ص 850: یا مَنِ‏ اسْمُهُ‏ دَوَاءٌ وَ ذِکرُهُ شِفَاء
  7. سوره شعراء، آیه 80
  8. سوره نحل، آیه 69
  9. سوره اسراء آیه 82
  10. سوره یوسف، آیه 93
  11. سوره شعراء، آیه 80: وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفینِ؛ و هنگامی‌که بیمار شوم مرا شفا می‌دهد.
  12. سوره آل‌عمران، آیه 49

 منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. تفسیر نور، محسن قرائتی
  2.  تفسیر تسنیم عبدالله جوادی آملی ذیل آیاتی که به موضوع شفای مریض و ذکر پرداخته‌شده است.
  3.  نکته‌ها از گفته‌ها، عبدالله فاطمی نیا
  4. مفاتیح الحیات، عبدالله جوادی آملی

درمان روان با اسماء‌الله

کتاب «درمان روان با اسماء‌الله»، تألیف اسماعیل منصوری لاریجانی در سال ۹۰ توسط شرکت چاپ و نشر بین‌الملل به چاپ رسیده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه کردستان، کتاب «درمان روان با اسماء الهی» توسط منصوری لاریجانی در سه فصل تنظیم شده است، در فصل اول این نوشتار سعی شده است مباحثی پیرامون مبدأ روان و کیفیت ظهور آن از دیدگاه قر‌آن مورد بررسی قرار گیرد، سپس تأثیر متقابل تن و روان و زوایای پنهان آن در فرآیند حیات روشن شود؛ به گونه‌ای که اگر نیازهای روان و تن براساس دستور قرآن و شریعت تأمین شود هیچگاه دچار بیماری و امراض اخلاقی و روانی نشود.

در این فصل نگارنده درباره‌ مبدأ روان چنین می‌گوید: روان، پرتویی از حقیقت روح است، خداوند متعال در معنی روح فرمود: و از تو سؤال می‌کنند در مورد حقیقت روح، بگو که روح از امر پروردگار من است، از علم به شما داده نشده مگر اندکی؛ در اینجا روح به معنی روان نیست بلکه روح حقیقتی مستقل است.

آیات قرآن نشان می‌دهد که روح، غیر از روان و نفس ماست و بلکه حقیقتی مستقل است که مبدأ روان ماست، بنابراین اگر گفته می‌شود که روح بشر مرغ جنان است، مراد آن است که اصالت روح و روان ما از عالم بالاست؛ پس روح از خزانه‌ی غیب است که در عالم هستی ساکن شده است و نگارنده می‌گوید یکی از عجایب شب قدر همین است که روح کلی همراه ملائکه نزول مستقیم دارد و تصرفاتی را در جان و روان ما انجام می‌دهد، و در مجموع چون منشأ روان یا نفس از روح است، تفکر در ذات و ماهیت آن ممنوع است زیرا آدمی از درک حقیقت آن عاجز است.

نویسنده در ادامه پس از روان یا نفس به چگونگی کیفیت ظهور آن در بدن می‌پردازد و آن را از دیدگاه دانشمندان ایرانی و غربی و همچنین قرآن بررسی می‌کند: افلاطون معتقد است که نفس، فشرده روح کلی است که از آن به مُثُل تعبیر می‌شود، به این معنا که روح انسان پیش از حلول در بدن و ورود به دنیای مجازی در عالم مجردات و معقولات بوده و مُثل یعنی حقایق را درک نموده، اما ارسطو تعریف دقیق‌تری از نفس یا روان ارائه کرده است؛ او معتقد بود که نفس، کمال نخستین جسم طبیعی آلی است که آن جسم، بالقوه دارای حیات است و …

دانشمندان اسلامی نظیر کندی، فارابی، ابن سینا تقریباً همان تعریف ارسطو از نفس را پذیرفته‌اند اما ابن سینا معتقد است که نفس بدون بدن مصدر کارهای مختلف است و نیز پس از مرگ بدن، همچنان زنده و باقی می‌ماند.

اما قرآن کریم منشأ روان را روح کلی می‌داند و کیفیت ظهور آن را علمی می‌داند: «انسان را خلق کرد و به او علم بیان آموخت».

مؤلف در مورد رابطه‌ی تن و روان نیز به پنج نظریه مهم اشاره کرده و آن‌ها را توضیح داده که در ذیل فقط به نام آن‌ها بسنده می‌کنیم: 1- نظریه‌ ماده انگاری ۲- نظریه‌ ایده آلیسم ۳- نظریه‌ دکارت ۴- نظریه‌ وحدت وجودی اسپینوزا ۵- نظریه‌ قرآنی.

در فصل دوم مهم‌ترین امراض روانی از نگاه قرآن کریم معرفی و راه‌های علاج و چگونگی مداوای هریک براساس آیات و روایات بیان می‌شود.

ریشه‌ امراض جسمانی و روانی را می‌توان در رذایل اخلاقی جستجو نمود و حداقل مهم‌ترین آن‌ها نظیر: شرک، نفاق، دروغ، غیبت و … را شناخت زیرا این صفات منفی و رذیله تنزل و آشفتگی در طبیعت نفس و روان ایجاد می‌کند و انسان را در معرض پذیرش بدی‌ها قرار می‌دهد.

کسانی که اعتقادی به فضایل و صفات مثبت در انسان ندارند، کاملاً فضای وجود و روان خود را به بدی‌ها می‌سپارند و به تدریج طبیعتی کاذب پیدا می‌کنند، اما مؤمنین و دین دارانی که وظایف دینی خود را انجام می‌دهند و در عین حال دروغ می‌گویند یا غیبت می‌کنند، درونی متضاد و متغیر پیدا می‌کنند و این تغییر و تلاطم، زمینه را برای پذیرش بیماری‌های مختلف فراهم می‌کند که آثار و بروز آن‌ها در بدن و اعضای انسان است.

مؤلف در ادامه شرک و انواع شرک را مورد بررسی قرار می‌دهد و از ایمان، تقوا و توکل، عمل به دستورالعمل ذکر، به‌عنوان راه‌های علاج آن نام می‌برد.

از دیگر امراض روانی که در این فصل به آنها اشاره شده عبارتند از: نفاق، ریاء، تکبر، کذب، غیبت، دنیاطلبی، قساوت، شک و وسوسه؛ که در مورد هرکدام راه‌های مقابله با آن نیز ذکر شده است.

در فصل سوم چگونگی درمان و نقش طبیب و ویژگی‌های طبیب روان بیان می‌شود و همچنین مسئولیت شخص مریض در مداوای امراض خود و کیفیت حضور او در فرآیند درمان مورد بحث قرار می‌گیرد.

در فصل امراض روانی و اخلاقی مهم‌ترین بیماری‌ها و امراض اخلاقی مورد بررسی قرار گرفت و راه‌های علاج آنها نیز بیان شده است؛ اما مسئله‌ی مهم و اساسی، چگونگی استعمال این روش‌ها در حالات روحی و آمادگی‌های روانی است. به‌ طوری که شرایط زمانی و مکانی اذکار درمان، در آن ملاحظه شود.

در شیوه‌ درمان روانی و اخلاقی، طبیب نقش فوق العاده‌ای دارد، اما طهارت باطن و نفس پاک و روحانی طبیب، مؤلفه‌ اصلی در درمان است.

مهم‌ترین خواص طبیب روان که موجب اتصال و ارتباط روحانی او با فرد مریض می‌شود عبارتند از: ذکر، خشیت دل، تخلیه از اغیار، شیطان ستیز، خیال خدا اندیش، ارتباط با ارواح انبیا‌ و اولیا، پخته شدن در عشق، سیر در آفاق، عهد استوار با قرآن، طهارت، دانستن ترتیل، خشیت، نور درونی، سجده و گریه، ذکر، حزن قرآنی و حرکت در قرآن از مهمترین شرایط ورود به دارالشفای قرآن کریم هستند.

در بخش پایانی پیرامون خواص اسمای الهی و کیفیت اذکار در فروکاستن و مداوای ریشه‌ای امراض اخلاقی و روانی بحث می‌شود تا همگی به سرّ «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء» واقف شویم و در همه حال به خدای تبارک و تعالی و اسماء حسنای او پناهنده شویم و بی‌جهت روان خود را به دست کسانی نسپریم که تنها با تزریق داروهای شیمیایی روان ما را مسموم می‌سازند.

اما مهمترین شرط در این شیوه از درمان، تقویت اعتقاد و اعتماد به خدا و لذت بردن از تکرار اسمای الهی و تسلیم شدن به ساحت ذکر اسماء الله و باور به این حقیقت است که تنها طبیب و شفابخش دردها و گرفتاری‌ها، خدای مهربان و عزیز است.

مؤلف در ادامه می‌گوید خدای متعال را فراوان شاکریم که اسمای خود را مأمور نشر رحمت و ادای حاجت مخلوقات خود قرار داد، تا هرکس با توسل خالصانه به انواع نیازهای مادی و معنوی خود برسد، تنوع اسمای الهی بر حسب تنوع نیاز بندگان است.

ذکر اسمای الهی نیازمند به دانستن علم جفر و اسرار حروف و اعداد نیست، که آن وادی دیگری از علوم است، اما خداوند متعال به ما اجازه داده است، با ذکر اسمای او از خواص ظاهری و باطنی آنها بهره‌مند شویم و آثار ملموس و اعجازآمیز اسماء و صفات الهی را در زندگی تجربه کنیم.

درک اسرار و خواص اسمای الهی تنها با ذکر مداوم و سیر روحانی در مظاهر و بواطن آنها امکان پذیر است، هرکسی باید سلوک اسمائی داشته باشد تا خود لذت خواص آن‌ها را بچشد؛ البته کسانی که خواص اسمای الهی را چشیده‌اند، معترف هستند که کسی به کنه خواص اسماء نرسیده است و درک آن را بر بنی آدم مشکل دانسته‌اند، چرا که هر کلمه‌ای را در جهان آفرینش خواصی هست.

نگارنده در ادامه اسماء الهی را نام برده و خواص و کیفیت ذکر هریک را هم ذکر کرده است که ما در ذیل به برخی از آن‌ها به‌عنوان نمونه اشاره می‌کنیم:

– اسم: یاالله یاهو

 خواص آن برای تحصیل یقین و رفع تردیدها، بسیار نافع است. کیفیت ذکر: یاالله یاهو با نود و نه اسم دیگر باری تعالی است، که هرکس نیم شب با طهارت و توجه کامل آن را نود و نه بار بگوید به مطلوب خواهد رسید و مدت این ذکر به تناسب حالات ذاکر توسط طبیب تجویزکننده مشخص می‌شود.

– اسم: اسم اعظم

 اسم اعظم خداوند متعال آن است که ابتدای آن به «الله» و ختم آن به «هو» باشد و در قرآن در پنج جا آمده است: در سوره‌ی بقره: الله لااله الا هو، در سوره‌ی آل عمران، نساء، طه، تغابن

 خواص: برای هر درد بی درمان دواست.

کیفیت ذکر: هرکس یازده بار آیات اسم اعظم را به طور کامل بخواند، مخصوصاً در ساعاتی که حال او مساعد و توجه او بیشتر است، به مقصود خود نائل می‌شود، این به صورت عام برای همگان است.

– اسم: بسم الله الرحمن الرحیم

 خواص: برای گشایش مشکلات و اجابت مهمه بسیار مفید است.

کیفیت ذکر: به صورت عام برای همگان صد مرتبه بعد از نماز عصر است. اما در هر شرایطی انسان به‌ویژه آغاز کار، خروج از منزل به آن مداومت کند، فوائد فراوانی دارد.

– اسم: الرحمن

 خواص: برای رهایی از ظلمت و غفلت و فراموشی و جلب محبت دیگران مفید است.

کیفیت ذکر: برای رهایی از غفلت و. .. بعد از نماز واجب صد بار خوانده شود.

– اسم: المؤمن

 خواص: برای در امان ماندن از مکر دیگران و نیز وسوسه‌ی ظاهری و باطنی مفید است.

کیفیت ذکر: هر روز صد و شصت و هفت بار بگوید با وضو و طهارت دائم از شر شیطان و مکر نفس و حیله‌ی دیگران مصون ماند.

– اسم: لا اله الا الله

 در بین اذکار الهی «لا اله الا الله» و «اللهم صل علی محمد و آل محمد» از تأثیر و اعجاز فوق العاده‌ای برخوردارند، و حدی برای آنها معین نشده است و هرچه ذاکر به تکرار آنها مداومت نماید حلاوت و جاذبه‌ی ذکر در جان او بیشتر می‌شود.

– اسم: الغفار

 غفار یعنی پوشاننده‌ی گناهان و زشتی‌ها

 خواص: هرکس بر این ذکر مداومت کند، خداوند متعال، گناهان او را خواهد بخشید.

کیفیت ذکر: حضرت امام رضا(ع) می‌فرماید: هرکس بعد از نماز جمعه ورود سازد و صد مرتبه بگوید: یا غفار اغفرلی ذنوبی از جمله‌ی مغفوران گردد و حق تعالی پرده‌ی او را ندراند.

– اسم: الوهاب

 وهاب یعنی بخشاینده‌ی انواع عطاها و نعمت‌های ظاهری و باطنی به بندگان.

خواص: تکرار این ذکر موجب استجابت دعا و گشایش روزی می‌شود.

کیفیت ذکر: امام رضا می‌فرماید: الوهاب اسمی است به غایت پرخاصیت و سریع الاجابه و خواص آن بیش از آن است که به شرح راست آید.

هرکس بعد از فراغت از نماز دست‌ها را بردارد و هفت بار این اسم را بگوید و حاجت خواهد، دعایش مستجاب گردد.

– اسم؛ الرزاق

 یعنی روزی دهنده هر روزی خواری بدان قدر که غایت او باشد.

خواص: این ذکر موجب گشایش رزق می‌شود و فرشته‌ها بر مزارع خوانند و از برکت این اسم دانه در خوشه‌ها پیدا می‌شود.

کیفیت ذکر: هرکس در چهار طرف خانه‌ی خود را در هر رکنی صدبار بگوید، فقر و درویشی در آن خانه راه پیدا نکند.

– اسم: الفتاح

 یعنی گشاینده‌ هر کار بسته.

خواص: کسی که احتمال دهد برای او گره‌ای ایجاد کرده‌اند به این ذکر مداومت کند گشایش کار حاصل شود.

کیفیت ذکر: هرکس بعد از نماز صبح هروز هفتاد و هفت مرتبه بگوید و دست بر سینه نهد، زنگ غفلت از دل او برود و روی به کاری که آورد از پیش بردارد.

العلیم، القابض، الباسط، السمیع، الشکور، الحلیم، اللطیف، البصیر، الحفیظ، الجلیل، الرقیب، الکریم و … از دیگر اسمای الهی هستند که به آن‌ها اشاره شده است.